جستجو
فارسی
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • polski
  • italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • Others
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • polski
  • italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • Others
عنوان
رونویس
برنامه بعدی
 

توجه و تعهد بی وقفه ی ممارست 'باکتی'، قسمت ۱ از ۶

2020-06-15
Lecture Language:English,Mandarin Chinese (中文)
جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید

"باکتی" به معنی سرسپردگی است. شما خود را تسلیم خداوند میکنید. با اینکه خداوند را ندیده اید ولی خود و کل زندگی تان را وقف خدا میکنید، مانند آن راهب ها و راهبه ها. آن هم "باکتی یوگا" حساب میشود.

 

سلام! (سلام!) حس خوبی دارید؟ (خوب.) (استاد، شما زیبا به نظر میرسید. ) متشکرم. متشکرم، آنرا شنیدم. دوباره بگوئید. (استاد، شما زیبا به نظر میرسید. ) منظورم نبود که با هم بگوئید. بامزه است، چقدر همگی بعد از اعتکاف خوب به نظر میرسید. چرا؟ (استاد، شما زیبا به نظر میرسید. ) در واقع اینطور نیست. (مثل یک شاهدخت به نظر میرسید. ) درسته. مقداری وزن کم کردم. گاهی اعتکاف ام خوب پیش میرود، گاهی نه. بستگی دارد. متشکرم. بله! من اینجا هستم و ایمن. هر دو هنوز اینجا هستید؟ عالی است! آمیتابا بودا. به زبان کره ای، چطور میگوئید "آمیتابا بودا"؟ (آمیتابا. ) آمیتابا! آه، خیلی ساده است! (بله.) آمیتابا!

 سلام! وضعیت شما آنجا خوب است؟ برگشتید؟ از آفریقای جنوبی برگشتید؟ (این بار از آمریکا. ) از آمریکا؟ (بله.) فکر کردم آفریقای جنوبی بودید، نه؟ (بودم. ) حالا در آمریکا هستید؟ (بله. ) در هر حال، راه زیادی است. منظورم این است که به هر حال برای برگشت به اینجا، راه درازی را طی کردید. وای! شما کوشا هستید. افراد جذابی شما را به آنجا کشاندند؟ (نه، استاد. شما باعث شدید. ) شماها چطورید؟ (خوب. ) خیلی خوب است! خوشحالم که می شنوم. درخواست خاصی دارید؟ نه. خوب است. امیدوار بودم که "نه" بگوئید. بله، مشکلی نیست. یعنی مشکلی نیست. "نه" - یعنی مشکلی نیست. آیا از آنجا میتوانید مرا ببینید؟ از دور میتوانید ببینید؟ اگر نمیتوانید ببینید، تصور کنید که من ۲۰، ۳۰ سال قبل چطور به نظر میرسیدم.

 

فکر میکردم این آخر هفته استراحت میکنم. زیرا گاهی شما به استراحت نیاز دارید، حتی اگر کاری نکرده باشد. اما خبر خوبی داشتیم. خبر خوبی داشیم: سازمان ملل و تمام کشورهای دنیا پروتکل گوشت کمتر را امضاء کردند. مصرف کمتر گوشت را تأیید کردند. اصلا گوشت نباشد، بهترین است. اکنون دیگر دارد رسمی میشود. امیدوارم که به آن ادامه دهند. تا تبدیل به حذف کامل گوشت شود. نه فقط کاهش گوشت، بلکه حذف گوشت. حذف کامل گوشت. بهمین دلیل امروز آمدم تا با شما جشن بگیرم. همچنین میخواهم از همه شما، خوب، بد، متوسط، "نه خوب، نه بد"، مابین؛ سیاه، سفید یا مابین آن خاکستری، قهوه ای، رنگ قهوه، شیر قهوه ای، تشکر کنم - از همه شما تشکر میکنم. از همه شما، خوب یا بد، به خاطر هر آنچه برای رسیدن به این نتیجه، انجام دادید، حتی اگر یک ذره بوده، تشکر میکنم. و ما خوشحال هستیم، خوشحال، خوشحال. بالاخره به هدف میرسد. نمیخواهم زمان آن را به شما بگویم، زیرا هر وقت چیزی به شما میگویم، به تأخیر می افتد و من دوست ندارم چنین شود. یا خراب میشود. اینطوری دوست ندارم. از اینرو زمان آن را به شما نمیگویم. میگذارم همچنان در انتظار بمانید و آب از دهان تان جاری شود.

از این بابت خیلی خوشحال هستم. از اینرو سعی میکنم بیشتر به اعتکاف بروم، به اعتکاف های بیشتر، حتی اگر چند روزه باشند. از هیچ چیز بهتر است. تازه اعتکاف سه هفته ای را تمام کردم و بازگشتم تا شما را ببینم و با هنرمندان جشن داشته باشیم و بعد به اعتکاف ۴ روزه رفتم و امروز تمام شد. تفاوتی می بینید؟ نه؟ (بله. ) فرق کردم! کمی فرق کردم. پیرتر شدم! چهار روز پیرتر شدم. چهار روز و نیم. به این موضوع اهمیت نمیدهم. گاهی اعتکاف خیلی خوبی دارم، عالی است؛ گاهی خیلی خسته کننده است. به سازماندهی ها، تقلاهای زیادی نیاز است و باید از خودم و هر کسی که به حفاظت نیاز دارد، محافظت کنم. در برخی موارد خاص که عادی نیستند. زیرا وقتی مشهور باشید یا وقتی بر علیه چیزی باشید که دیگر بنیان نهاده شده و در جامعه روال پیدا کرده، آنوقت برخی افراد دوست تان دارند، برخی هم ندارند. یا برخی افراد به دلایلی می آیند و از شما چیزهایی میخواهند. آنها انتظار دارند که شما اجی مجی کنید، مسائل را عالی کنید و بعد اگر شما چنین نکنید زیرا کارمای شان خیلی سنگین است. آنها هم از شما خوش شان نمی آید و بعد شما را تست میکنند. به روشهای مختلف شما را تست میکنند و این موضوع همیشه خوشایند نیست. زیرا آنها فکر میکنند: "آه! مردم میگویند که شما این و آن هستید. شما یک استاد هستید، اما هیچ کاری نمیتوانید انجام دهید. حالا یک کاری انجام میدهم تا ببینم آیا میتوانید از عهده آن برآیید... تا ببینم در مورد آن چه میتوانید انجام دهید؟" شاید اصلا کاری انجام ندهم، اما لازم است از خودم محافظت کنم و این به مقداری کار نیاز دارد. همچنین باید از افرادی که در اطراف من کار میکنند، از کسانی که درگیر هستند، حفاظت کنم.

مرا ببخشید، کارمای من همیشه سنگین است، از اینرو همیشه وقت ندارم تا... یا کنترلی بر آن ندارم. مثل دفعه آخر، من یکشنبه اینجا بودم و میخواستم تا سه شنبه یا چهارشنبه با شما بمانم، تا زمانیکه همه هنرمندان و نیز شماها بروید. اما نتوانستم. یک چیزی اتفاق افتاد. از اینرو باید میرفتم و دوباره برمی گشتم و رفتم و دوباره آمدم. عذرخواهی میکنم. من همیشه نمیتوانم آنچه شما میخواهید یا حتی آنچه خودم میخواهم را انجام دهم. من آزاد نیستم. کارما خیلی زیاد است. مرا ببخشید. کارمای من خیلی سنگین است. چه کار میتوانم انجام دهم؟ وقتی کارمای سنگین دارید، خب دیگر کارمای سنگین دارید؛ بعد باید به شیوه های مختلف به آن بپردازید. مرا ببخشید اگر همیشه نمیتوانم آنچه انتظار دارید را انجام دهم یا وقتی میخواهید با شما باشم. زندگی همیشه در مورد این نیست که ما چه میخواهیم، بلکه باید با آنچه داریم زندگی کنیم و رضایت داشته باشیم.

 از اینکه نتوانستم از یکشنبه تا سه شنبه در جشن هنرمندان با شما باشم، خوشحال نیستم. خوشحال نبودم، اما پذیرفتم. و فقط امیدوارم که شما مرا ببخشید، زیرا خیلی از خارجی ها از راه های دور آمده بودند. با پروازهای بیست، سی ساعته به اینجا آمده بودند. منظورم فقط هنرمندان نیستند؛ منظورم شاگردان خودمان هم هست، برادران و خواهران مان. آنها راه خیلی درازی را طی کرده بودند. وقت و هزینه صرف کرده بودند و من آنجا نبودم. بعد از مهمانی، باید فوراً میرفتم. از این بابت چندان خوشحال نبودم. امیدوارم که آنها مرا ببخشند. همیشه باید مرا ببخشید. من بهانه ای ندارم. حتی اگر داشته باشم هم، شما ببخشید. خوشبختانه هنوز زنده ام و شما همین را میخواهید، درسته؟ یک خراش هم ندارم. شاید کمی خراش دارم، اما پنهان شان میکنم؛ شما هیچ چیز نمی بینید. من همیشه خوشحال و خوش ظاهرم و هر روز جوانتر میشوم. شما به این امید هستید. من هم امیدوارم.

پس تبریکات میگویم. خواسته شما، رؤیای شما، امید شما، کار شما، قدری ثمر داده اند. هنوز ۱۰۰% به ثمر ننشسته اند، اما بالاخره قدری ثمره داده اند، درسته؟ (بله.) وای. واقعا از سازمان ملل و تمام رهبران همه کشورها بخاطر تصمیم خردمندانه شان متشکرم. و دعا میکنیم که آنها همچنان خردمند باشند و آنچه را که نوشته و امضا کرده اند را اجرا کنند. درست مثل خیلی از قوانین در مورد حیوانات، مثلا در مورد حفاظت از حیوانات، تا دیگر حیوانات از چیزی رنج نکشند یا نترسند. اما اگر همچنان گوشت بخورید، بدون آنکه ببینید، حیوانات از همه آن چیزها و حتی چیزهای بیشتری، رنج میکشند. شما حتی در این باره نمیدانید. مردم نمی دانند. براستی اینچنین است. اکثر مردم بسیار، بسیار خوش قلب هستند و حیوانات را دوست دارند. اگر رنج حیوانات را جلوی چشمان شان ببینند، مطمئنم که برای نجات شان، برای نجات حیوانات، کاری انجام میدهند. فقط اینکه آنها بین تکه گوشتی که روی آن پیشخوان زیبا هست و گاوی که در همه عمر در یک فضایی کوچک محصور است و امکان حرکت ندارد ارتباط برقرار نمیکنند. مردم نمیدانند؛ فکر نمیکنند. خیلی مشغله دارند. براستی اینچنین است. شما وقتی خیلی مشغول باشید، وقت فکر کردن یا اینها را مرتبط کردن آنها را ندارید، یا وقت اینکه در مورد چیزها تحقیق کنید یا حتی بخواهید که فکر کنید و بفهمید چی به چی هست. فقط خسته به خانه می آئید و احساس خوش شانسی میکنید اگر یک غذایی داشته باشید که در مایکروفر بگذارید یا گرم کنید و بعد بخورید. حتی فکر هم نمی کنید. واقعاً طفلک مردم. مایا تا کنون خیلی هوشمند بوده تا نگذارد که همه مردم مطلع شوند. براستی اینچنین است. به همین خاطر همیشه برای همه افراد احساس تأسف میکنم. حتی کسانی که به من آسیب زدند یا میزنند، برای آنها هم احساس تأسف میکنم. آنها خیلی نا آگاه هستند، خیلی مسموم شدند، خیلی شستشوی مغزی شدند و خیلی نابینا هستند. دیگر در این باره حرف نمی زنیم. ما خوشحال هستیم. متشکرم.

متشکریم سازمان ملل و همه کشورها. خداوند شما را تا ابد برکت دهد و ما شما را دوست داریم. درسته؟ (بله.) بله. مایلم از همۀ افراد وگانی که اینجا نیستند تشکر کنم. از همه افراد، همه گروه ها، همه سازمانها، همه دولت ها، تمام کسانی که روش زندگی مشفقانه وگان را ترویج می کنند تا دنیای مان را برای ما و نسل بعدی نجات دهند. حتی از آنهایی که فقط در قلبشان آرزو میکنند که جهان وگان شود و از تمام دولتهایی که تصویب می کنند، قانون گذاری می کنند، یا قصد دارند برای شهروندان قانون بگذارند که رژیم غذای مشفقانه و سالم وگان را در پیش بگیرند. از همه شما متشکرم. امیدوارم که این تلاشهای شریف شما جهان و سیاره ما را برای نسلهای بعد نجات دهد. امید است که خداوند تا ابد به شما برکت دهد.

 نمیدانم این را خواندم یا نه. در هندوستان روشهای زیادی برای ممارست وجود دارند. من گاهی یک چیزهایی نوشتم، اما نمیدانم که آیا آن را برایتان خوانده ام یا نه. آه، فکر کنم این را خوانده ام. این را شاید نخوانده باشم. همه این هنرمندان مثل شما صحبت میکنند، طوری که انگار شاگرد من هستند. امیدوارم مردم غیر متشرف فکر نکنند که من برای گفتن این حرف ها به آنها پول داده ام. بله، برخی افراد مهم پول می گیرند تا به طرفداری از کسی سخنرانی کنند. فرض کنید که من رئیس جمهور باشم، حتی برای یک جزیره کوچک یا چنین چیزی. اگر مرا به جایی دعوت کنند تا سخنرانی کنم، چه خودم آنرا نوشته باشم و چه منشی ام و چه آنها نوشته باشند و من فقط آن را بخوانم، آنوقت چیزی دریافت می کنم. استاد شما هرگز از این چیزها دریافت نکرده است. چه اهمیتی دارد؟

جهان دارد وگان میشود. من در اداره کوچک ام، می پریدم و می رقصیدم. با سگم می رقصیدم، به او گفتم: "ببین، میدانی چی شده؟ جهان دارد وگان میشود! جهان دارد وگان میشود!" اگر مرا می دیدید، فکر میکردید: "استاد، یک جای مغزش ایراد دارد. شاید باید به دنبال یک استاد دیگر بگردیم." امتحان کنید. استادان زیادی وجود دارند. مشهور و غیر مشهور، تعدادشان خیلی زیاد است. آه، نه خیلی زیاد، اما زیاد هستند. برای کسانی که میخواهند استاد عوض کنند، به قدر کافی استاد هست. من هم تا قبل از پیدا کردن "متد کوان یین" به سراغ استادان مختلف رفتم ولی بعد از یافتن این متد، جستجو تمام شد.

این یکی را نمیدانم که برای شما خواندم یا نه. در مورد توجه متمرکز و بی وقفه است. نه؟ (نه.) نه، خب، شما خوش شانس هستید. پس میتوانم این را برایتان بخوانم. در هند، تمرین های زیادی وجود دارند. و یکی از آنها "باکتی یوگا" نام دارد، و یکی از آنها "باکتی یوگا" نام دارد،   یعنی ممارست با سرسپردگی است. "باکتی" به معنی سرسپردگی است. شما خود را تسلیم خداوند میکنید. با اینکه خداوند را ندیده اید ولی خود و کل زندگی تان را وقف خدا میکنید، مانند آن راهب ها و راهبه ها. آن هم "باکتی یوگا" حساب میشود. همه نوع راهب و راهبه ها در دنیا، چه کاتولیک یا بودایی یا هندو یا جین یا سیک باشند. همه آنها متعلق به "باکتی یوگا" هستند زیرا آنها وقت و زندگی خود را وقف خدمت به خداوند میکنند و فقط‌ به خداوند فکر میکنند، فقط‌ خدا را پرستش میکنند، چه او را ببینند یا نبینند، چه حس کنند یا نکنند. بعد تجربه هایی هم دارند. به این بستگی دارد که چقدر سرسپرده باشند و چقدر بتوانند ذهن شان را متمرکز نگه دارند. اما برخی راهب ها و راهبه ها در کل عمرشان، هرگز به جایی نمیروند. مثلاً برخی از راهبان ذن میگویند: "هر چقدر که یک آجر را صیقل بدهید، به آینه تبدیل نمیشود"، زیرا فرد نمیداند که آن چیز واقعی چیست. مثل شما خوش شانس نبوده است. اما معنی واقعی باکتی یوگا این است که فرد باید آنقدر سرسپرده باشد که همه چیزهای دیگر در اطراف اش را فراموش کند.

یک نمونه از این افراد، "شری راماکریشنا" بود. او فوت کرده است. با این وجود خیلی مشهور است. او خیلی به "مادر کالی"، یکی از الهه های هندوئیسم، احساس سرسپردگی میکرد. مسلمه که مردم برای این الهه نیز مثل دیگر قدیسان گذشته، معبد درست کرده بودند. هر وقت قدیسی می میرد، برایش معبد درست میکنند. به همین خاطر به شما گفتم من دیگر چیزی درست نمیکنم. ساختمان ها وجود دارند. ما از آنها برای سالمندان یا کسانی که چندان سلامت نیستند یا کودکان استفاده میکنیم و شما با خودتان چادر بیاورید. امروزه هر کسی میتواند برای خودش چادر بیاورد، خیلی ارزان است. با بیست دلار میشود یک چادر خرید. فقط کافی است آن را باز کنید و بعد آماده است. شما را در برابر باد و باران و حتی برف محافظت میکند. عالی است. میتوانید جای خواب هم با خودتان بیاورید؛ یک کیسه خواب برایتان کافی است. یک چادر پلاستیکی و یک کیسه خواب، برایتان کافی است. وقتی من در هند به اصطلاح شاگرد بودم، حتی اینها را هم نداشتم. فقط یک چتر داشتم. وقتی باران می بارید، فقط زیر آن می نشستم. و هنوز هم زنده هستم.

این "باکتی یوگا" در هند خیلی مشهور است. با اینکه افراد زیادی در مورد آن نمیدانند، سرسپردگان ادیان مختلف، "باکتی یوگا" را ممارست میکنند. اما "باکتی" حقیقی، این است که براستی به آن چیز مورد ستایش تان، توجه متمرکز داشته باشید. بعد به سامادی وارد میشوید، سامادی کوچک، سامادی بزرگ، تضمین شده نیست، اما به یک چیزی دست می یابید البته اگر واقعا توجه متمرکز داشته باشید. این هم یکی از آن ۸۴ هزار متد برای ممارست است. اگر به قدر کافی عمر کنید، میتوانید یکی یکی آنها را امتحان کنید و به من بگوئید که کدام یک بهتر است. اما فکر کنم بودا به ما گفت بهترین متد کدام است، "بودیساتوا کوان یین" هم همینطور و "بودا مانجوسری" خردمند نیز همینطور و غیره. خیلی از قدیسان به ما گفتند که "متد کوان یین" را ممارست کنیم. و ما که افراد ابلهی هستیم، ایمن ترن راه برایمان این است که فقط از قدیسان پیروی کنیم. نه اینکه تانتریک، نه تانترا، نه کارما یوگا و غیره را ممارست کنیم.

به اشتراک گذاری
به اشتراک گذاشتن در
جاسازی
شروع در
دانلود
موبایل
موبایل
آیفون
اندروید
تماشا در مرورگر موبایل
GO
GO
Prompt
OK
اپلیکیشن
«کد پاسخ سریع» را اسکن کنید یا برای دانلود، سیستم تلفن را به درستی انتخاب کنید
آیفون
اندروید