جستجو
فارسی
عنوان
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • polski
  • italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • Others
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • polski
  • italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • Others
عنوان
رونویس
برنامه بعدی
 

کار شجاعانه استاد اعظم چینگ های برای جهان، قسمت ۱ از ۱۲

2021-01-08
Lecture Language:English
جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید

او خیلی از کارها را درست انجام داد. (بله.) کارهای خوب بسیاری برای آمریکایی ها انجام داد، فعلا در مورد کل دنیا حرف نمیزنیم. در موردش فکر کنید، به عقب نگاه کنید، ببینید چه کارهایی کرده است. و خواهید فهمید که در مورد چه صحبت میکنم. اگر واقعا میخواهید کشورتان بهتر شود، و پیشرفت کند، بگذارید رئیس جمهور ترامپ رسالت خود را ادامه دهد. زیرا این خواست ملکوت است.

( سلام، استاد! ) سلام! میتوانید مرا ببینید؟ ( بله، ما می توانیم شما را ببینیم، استاد. ) چقدر؟ نصفه، درسته؟ ( نه، تمام صورت را. ) فقط تمام صورت را؟ ( تا گردن قسمت بالا. ) از گردن به بالا. خیلی بد. من همچنان کامل و عادی هستم. خب؟ من همچنان کامل و عادی هستم. فقط اینکه از فن آوری سررشته ندارم. نمی دانم چگونه همه اینها را کنترل کنم. متأسفم که کمی دیر آمدم، ولی به شما میگویم، همه چیز همیشه در آخرین لحظه اتفاق میافتد. باید به موردی رسیدگی کنم یا مشکلی پیش می آید و من باید همه چیز را آماده کنم. ( بله، استاد. ) همچنین، به دلیل اینکه اتاق من بسیار کوچک است، بنابراین باید مبلمان را جابجا کنم. (آه.) ( درسته.) و شما می دانید که من چقدر بزرگ و چقدر عضلانی هستم. (بله.) بنابراین جابجایی چیزها کمی زمان می برد. شما سئوالهایی دارید، می دانم. بله، به من بگویید.

( استاد، چرا در این انتخابات در این سطح‌ گسترده تقلب شده است؟ رئیس جمهور ترامپ، حامیان او و اعضای حزب جمهوریخواه فکر میکنند که در این انتخابات پیروزی از آقای ترامپ دزدیده شده. آیا استاد میتوانند دراینمورد بیشتر توضیح دهند؟ لطفا؟ )

این مشکل نیست، غم انگیز است. ولی تقصیر کسی نیست. خب؟ (بله.) من نمیخواهم افراد دموکرات یا کسی را نکوهش کنم. اعضای دموکرات و حامیان آنها. خب؟ (بله.) آنها قصد اینکار را نداشتند. (بله.) این یک تقلب است. شکی در آن نیست. ولی تقصیر کسی نیست. این شیاطین حریص باقی مانده هستند، خیلی وقت پیش به شما گفتم که هنوز (بله.) از شر همه آنها راحت نشده ایم. اخیرا ۳۰ تای دیگر را بردم. ولی دیگر به نوعی دیر شده بود. آنها اطراف این افراد بودند. و آنها را مجبور میکردند. اوه، یکجایی در دفترچه یادداشتم نوشته ام. یک لحظه صبر کنید. (بله، استاد.) به این شکل است، این پیام از "محافظان کائنات اصلی" است. محافظان من. من دو پیام دارم. اولین پیام: "ترامپ بصورت قطعی برنده شد. (وای.) ولی شیاطین حریص کارکنان را مجبور به تقلب کردند." دقیقاً اینرا گفتند، نه کلمه ای کمتر، نه بیشتر. به این شکل است. من گفتم: "متشکرم." بنابراین امیدوارم که مردم آمریکا هنوز به این سیستم انتخابات ایمان داشته باشند. زیرا هنوز دموکراتیک هست. فقط اینکه گاهی شیاطین آنرا برهم میزنند. (بله.) آنها مردم را مجبور میکنند تا کارهای بد انجام دهند. از زمانهای بسیار قدیم اینگونه بوده است، موضوع فقط درمورد انتخابات اخیر آمریکا نیست. (بله.) من فقط میتوانم بگویم که مردم آمریکا نباید ایمان خود را نسبت به انتخابات از دست بدهند. (بله.) ولی این نظر و توصیه من است، این را بهرحال به شما میگویم. (بله، استاد.) شما آمریکایی هستید. مردم آمریکا باید بگذارند رئیس جمهور فعلی، حداقل چهار سال دیگر ادامه دهد، زیرا او برای شما خوب است! (بله.) او برای کشور شما و برای دنیا خوب است. او خیلی از کارها را درست انجام داد. (بله.) کارهای خوب بسیاری برای آمریکایی ها انجام داد، فعلا در مورد کل دنیا حرف نمیزنیم. در موردش فکر کنید، به عقب نگاه کنید، ببینید چه کارهایی کرده است. و خواهید فهمید که در مورد چه صحبت میکنم. اگر واقعا میخواهید کشورتان بهتر شود، و پیشرفت کند، بگذارید رئیس جمهور ترامپ رسالت خود را ادامه دهد. زیرا این خواست ملکوت است. (متشکریم استاد.) خواهش میکنم.

( استاد، تمام این اطلاعات رئیس جمهور ترامپ را چرا استاد زودتر به ما نگفته بودند؟ )

من اصلا نمیخواستم آنرا بگویم. چه زودتر یا دیرتر. (آه.) زیرا معمولاً من باید کاملا در سکوت کار کنم. من هزاران کار انجام میدهم که هرگز به کسی نمیگویم. و خیلی چیزها را حتی نمیتوانم به زبان انسانی بنویسم. و هرگز هم اینکار را نخواهم کرد. (بله.) زیرا حکم بهشت را، مشکل میتوان برای انسانها توضیح داد. (بله، متوجه ام.) زیرا بینایی نسانها آنقدر پوشیده شده و آنها آنرا نخواهند فهمید، یا آنرا باور نخوهند کرد و آنها ممکن است حتی بیشتر مشکل ایجاد کنند یا مسخره کنند و اینجور چیزها. (بله.) و همچنین شاید برای رسالت او و کار من مانع درست کنند، شما منظورم را نیز متوجه میشوید. (بله، استاد.) ولی چون در انتخابات تقلب شد. (بله.) بنابراین من باید چیزی میگفتم حتی قبل از اینکه بتوانم جلوی خودم را بگیرم. متوجه منظورم هستید؟ (بله.) گاهی چنین چیزی اتفاق میافتد و چیزها فاش میشوند. اگر اصلا چیزی نمیگفتم، بهتر می بود. (اوه.) من معمولا اینگونه کار میکنم... همیشه بهتر است که کارهای بهشت را در سکوت (بله.) انجام داد. (بله، استاد.) رازگشایی بهشت بهتر است مخفی نگه داشته شود. (بله.) ولی گاهی نمیتوان جلوی آنرا گرفت. بسیار خب. (متشکریم، استاد.) بله، خوب است.

( استاد، در تاریخ ۱۰ دسامبر هنگام دعای جهانی برای جهان وگان، در نزدیکی تایوان (فورموسا) زمین لرزه ای رخ داد. ) بله. ( آیا ممکن است که بخاطر اینکه در آن زمان مردم دعا می کردند این قدرت معنوی به کاهش اثرات زلزله کمک کرده باشد؟ )

مطمئناً. مطمئناً اینطور بوده. می توانید شدت ۶.۱ درجه را تصور کنید که چه میزان بیشتری از خسارات را می توانسته وارد کند. (بله، استاد.) و نتیجه چه شد؟ چه اتفاقی افتاد؟ ( تقریبا هیچی. خسارت زیادی وارد نشد. من خبری از مشکلی نشنیدم. ) شما خبری از مشکلی نشنیدید. زیاد مشکلی ایجاد نشده. شاید انقدر کم باشد که قابل ذکر نیست. (بله.) در غیر این صورت در تمام رسانه ها اخبار آن می بود. (بله، استاد.) بنابراین، ما باید از همه خدایان و همه افراد معنوی در تایوان (فورموسا) تشکر کنیم که به جلوگیری از فاجعه ای بزرگ کمک کرده اند. (بله، استاد.) (ممنون.) خدا برکت شان دهد. من نیز خوشحالم که می شنوم چیز زیادی رخ نداده است. به همین دلیل گزارش ندادند. خب؟ روزنامه ها هیچ خسارتی را گزارش نکردند؟ (آسیبی نبوده است.) (نه.) ( گزارشی از خسارات نبوده است، فقط مردم بسیار ترسیده بودند. این زمین لرزه قوی ای بوده. اما خوشبختانه هیچ خسارت و مصدومیتی وجود نداشته. ) بله. میدانم. پس خوب است. خیلی خوش شانس بودند. (بله، استاد.) (متشکریم.) بسیار خوش شانس بودند. جان انسانها با ارزش ترین است. و بعد، همه مکان هایی هستند که مردم تمام عمر برای ساختن آنها بسیار تلاش کرده اند تا برای خانواده خود سر پناهی ایجاد کنند، تا که آنها در داخل شان احساس امنیت و خوشی داشته باشند. (بله، استاد.) پس بسیار خوب است.

مشکلی پیش آمد؟ (بله.) دوربین پایین افتاد؟ (بله، صفحه های نمایش. صفحه های نمایش ما پایین افتاد.) وضعیت من هم همینطور است. به همین دلیل دیر آمدم. حداقل تعداد شماها زیاد است. می توانید به یکدیگر کمک کنید. (بله، استاد.) و شماها متخصص هستید. و من اصلا سر رشته ندارم. و وسایلم همیشه در حال سقوط هستند، زیرا میز کارم بسیار کوچک است.

سگها اینجا نیستند، اما من بخش زیرین را آماده می کنم و با پرده اطراف آن را می پوشانم تا در صورت آمدن سگ ها که گهگاهی است، البته اگر به اندازه کافی خوش شانس باشیم که یکدیگر را بینیم، آنوقت آنها می توانند زیر میزم دراز بکشند. متوجه اید چه میگویم؟ (بله، استاد.) بنابراین، نمی توانم تمام میز را داشته باشم، فقط در یک گوشه می نشینم، کل میز خالی است. من کتاب و همه اینها و کامپیوتر را بالای آن قرار دادم. اما در زیر، همه چیز برای سگها خالی است، مانند یک لانه، مانند خانه ی آنها. متوجه اید چه میگویم؟ (درسته.) (بله، استاد.) بخصوص، "گود لاو"، او آن را دوست دارد. اما سگ های دیگر نیز برای بدست آوردن این مکان با یکدیگر رقابت می کنند. بنابراین من باید دو میز داشته باشم بدون اینکه حتی بتوانم از آن استفاده کنم. من فقط از یک گوشه استفاده می کنم، (اوه.) از یک چهارم میز. از این دو میز، فقط از یک میز و فقط از یک چهارم آن استفاده میکنم تا برای آنها در استفاده از زیر میز ممانعت ایجاد نکنم. متوجه اید چه میگویم؟ (بله، استاد.)

چون میز خالی است. میز کار مانند میز شما است. (بله، استاد.) زیر آن خالی است؛ و من همچنین مدتها پیش از برادر شما خواستم که هرچه زیر آن است را بردارد تا میز بلندتر شود. منظورم زیر آن است. (بله.) فضا جادارتر شده و هیچ مانعی وجود ندارد، از این رو سر آنها به جایی برخورد نمی کند، یا چیزی از این قبیل. پس استاد بیچاره شما فقط یک چهارم یک میز را دارد. خب؟ (اوه.) کل میز دیگر و سه چهارم این میز دیگر متعلق به سگها است.

من فقط چیزی را قبل از فراموش کردن، در مورد سگهایم اضافه می کنم. در حال حاضر مبل های راحتی زیادی را برای آنها آماده کردم. هر کدام یک مبل راحتی دارد. و همچنین، آنها لانه های سگ نیز دارند. جعبه های سگ دارند، با بالشتک و همه چیز. اما آنها میز کار را دوست دارند. هر کدام اول بیاد، اول آنجا می رود. بنابراین، اول فقط یک میز داشتم زیرا میز کارم است، روی آن کار می کنم. اما سگ بزرگ، "گود لاو"، به آنجا می رود. و هر وقت فرصتی پیش آید و آن خالی باشد سگ دیگر به آنجا میرود. یا اگر سگ کوچک اول وارد شود، او اول به آنجا میرود. و "گود لاو" بسیار مودبانه است، او فقط "گاا" میگوید و سپس به جای دیگری می رود.

اتاق من بسیار کوچک است، فقط ۴ متر در ۶ متر است، و همه چیز در آن است. توالت، حمام و به نوعی یک آشپزخانه. و همه چیز دیگر. بنابراین، من فقط یک مبل راحتی کوچک دارم، کوچکتر از برخی از مبل های سگ. و آنها حتی اگر نتوانند زیر میز بروند آن را می خواهند. بنابراین، میز تحریر دیگری گرفتم، نمیتوانم از آن بیشتر داشته باشم. جایی ندارم. می خواهم آنها کمی فضای بیشتری برای دویدن داشته باشند. اگر آنها در اتاق من باشند، دویدن برایشان مهم نیست، آنها فقط روی مبل خود می روند یا جنگ میکنند برای... جنگ که نمی کنند، ولی برای میز کار رقابت می کنند. چون میز کار را با شال خودم می پوشانم. آن شال بزرگی است مانند یک شال باتیک اندونزیایی میباشد که می توانید دور بدن خود را بپیچید، خب؟ (بله.) مثل نیمی از لباس میباشد، از سینه به پایین. و اطراف آن را می پوشانم، به طوری که مانند یک نوع تختخواب بسیار دنج باشد که زیر آن بالش ضخیمی قرار دارد. (بله.) و البته پوشش رویی آن زود به زود عوض میشود. و به این ترتیب، به دلیل رنگ شال، آنجا بسیار دنج و بزرگ و رنگارنگ است. و بنابراین همه آنها آنرا دوست دارند. همه اگر بتوانند، همیشه به آنجا می روند.

بنابراین، من یک میز بیشتر آوردم، ولی نه برای خودم. کل آن برای آنهاست. همه آن برای آنهاست. و میز کار دیگر به هر حال که آنجا بود. یک تلویزیون هم روی آن گذاشته اند تا بتوانم تماشا کنم. اما خدای من، آیا فکر میکنند که من انقدر خوش شانس هستم؟ تازه اگر یادم باشد که آن تلویزیون آنجاست. حتی اگر بتوانم به یاد آورم که در خانه ام یک تلویزیون است. به هر حال آن آنجاست، آن را در آنجا نگه داشتم، زیرا نمی دانم چه جای دیگری آنرا بگذارم، برای من سنگین است. فقط آن را آنجا نگهداشتم، به هر حال از آن استفاده نمی کنم. پس، بخش زیرین را هم میپوشانم، چهار پایه آنرا با شال باتیک میپوشانم تا مانند یک لانه باشد، مانند یک تختخواب بسیار دنج. سه طرف را می پوشانم، یک طرف در جلو بزرگ است و آنها به این طریق به داخل می آیند و خارج میگردند. و آب و غذا، آنجاست. به همین دلیل است که اگر سگ ها با من باشند، وقت بسیار کمی دارم، وقت کمتری دارم. چون باید به آنها غذا بدهم. آنها از کاسه غذا نمیخورند؛ آنها غذا را زیر میز می آورند و آنجا می خورند. بنابراین، باید آن را تمیز کنم یا آن را تعویض کنم. (بله، استاد.) این زمان بسیار بیشتری می گیرد.

بیشتر تماشا کنید
قسمت   1 / 12
به اشتراک گذاری
به اشتراک گذاشتن در
جاسازی
شروع در
دانلود
موبایل
موبایل
آیفون
اندروید
تماشا در مرورگر موبایل
GO
GO
Prompt
OK
اپلیکیشن
«کد پاسخ سریع» را اسکن کنید یا برای دانلود، سیستم تلفن را به درستی انتخاب کنید
آیفون
اندروید